نویسندگان:شهره شاهسوندی و امید خانه‌زاد

 

 التفات در قرآن

یکی از غرایب زبان قرآن در پدیده‌ای به نام تغییر مخاطب نمود یافته است. اگر بخواهیم تعریفی از تغییر مخاطب ارائه دهیم باید گفت: گاهی متکلم حین صحبت با شخصی، رو به شخص دیگری کرده و کلامش را ادامه می‌دهد و به این ترتیب مخاطب کلام از شخصی به شخص (یا اشخاص) دیگر تغییر می‌یابد. این تغییر ممکن است کارکرد خاصی را در نظر داشته یا اینکه متکلّم بنا به اقتضای کلام و نیز موقعیتی که در آن قرار دارد، مخاطبِ سخنش را عوض کرده باشد. بدیهی است که چنین فرآیندی قاعدتاً در کلام شفاهی نمود می‌یابد و اصولاً نمی‌توان برای آن جایگاهی در کلام نوشتاری قائل شد. اما در قرآن بنا به دلایلی که پیشتر اشاره شد این تکنیک گفتاری به کرّات دیده می‌شود.
در موارد متعدد، قرآن به نحو احسن از عام به خاص، از مفرد به مثنی و جمع، و از دوم شخص به سوم شخص تغییر حالت می‌دهد. همین امر موجب می‌شود میان صاحب‌نظران آرای واحدی درباره منظور متنی و فرامتنی اشارات وجود نداشته باشد. برای بسط این دیدگاه، می‌توان تغییر مخاطب را تحت مقوله جامع‌تر التفات بررسی کرد. بسیاری از علمای مسلمان، گریزی به التفات زده اما به طور جامع بدان نپرداخته‌اند:
اگر به کتاب ابن اثیر (1239 م / 637) که 20 نمونه از التفات را به بحث می‌کشد، کتاب سیوطی (1505 م / 911) که به چیزی حدود 35 نمونه از التفات و خصایص مشابه می‌پردازد، و کتاب بدرالدین الزرکشی (1391 م / 794) که با ذکر 50 نمونه جامع‌ترین رویکرد را ارائه کرده است مراجعه کنیم، معلوم می‌شود که این موارد تنها بخش ناچیزی از این مقوله را آشکار می‌سازد. (1)
عبدالحلیم معتقد است که ابن‌اثیر و زرکشی بهترین نمونه‌های این مقوله را ارائه کرده‌اند.
به لحاظ لغوی، التفات به معنای «رو به جانب کسی کردن» به کار می‌رود. (2) ابن‌اثیر معتقد است:
معنای عطف (گردش) در لفظ التفات از گردش شخص به چپ و راست و هنگامی که روی خود را از این سو به آن سو می‌گرداند، استنباط می‌شود؛ همین‌طور است کلامی که از این قسم باشد زیرا شخص از قالبی به قالب دیگر عطف می‌کند. مثلاً وی می‌تواند از خطاب به غیاب؛ یا از سوم شخص به دوم شخص؛ و یا از فعل ناقص به فعل کامل یا بالعکس عطف نماید... . (3)
«التفات به معنای تغییر کلام از سبکی به سبک دیگر است به نحوی که با ایجاد تازگی و تنوع توجه شنونده احیا شود و از خستگی ذهنی حاصل از گوش دادن مداوم به یک سبک جلوگیری به عمل آید». (4) برخی از علمای علم بلاغت در زبان عربی دو شرط اصلی برای تحقق التفات قائل شده‌اند، که از آن جمله می‌توان به سیوطی اشاره کرد که معتقد است «شرط التفات آن است که ضمیر در منتقل‌الیه در خود آن امر به منتقل‌عنه برگردد». (5) به عبارت دیگر شرط نخست این است که شخص یا شیئی که به آن عطف می‌شود و شخص یا شیئی که از آن عطف شده است باید یکی باشد. (6) برای مثال می‌توان به آیه‌ی اول و دوم سوره کوثر اشاره کرد:
«إِنَّا أَعْطَیْنَاكَ الْكَوْثَرَ * فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَرْ»: (7) ما تو را [چشمه] کوثر دادیم، پس برای پروردگارت نماز گزار و قربانی کن.
در اینجا «ما» (-نَا) در آیه‌ی نخست و «پروردگارت» «رَبِّک» در آیه‌ی دوم هر دو به خداوند متعال اشاره دارد.
سیوطی به نقل از مؤلف کشّاف شرط دوم را این می‌داند که «التفات در دو جمله واقع شود» (8) اما عبدالحلیم معتقد است «این شرط شاید با مطالعه تعداد محدودی از نمونه‌ها حاصل شده است، و لذا با مراجعه به انبوهی از نمونه‌های دیگر مانند آیه‌ی 17 سوره‌ی فرقان که شرط دو جمله مستقل را ندارد، به حق رد می‌شود»: (9)
«وَیَوْمَ یَحْشُرُهُمْ وَمَا یَعْبُدُونَ مِن دُونِ اللَّهِ فَیَقُولُ أَأَنتُمْ أَضْلَلْتُمْ عِبَادِی هؤُلاَءِ أَمْ هُمْ ضَلُّوا السَّبِیلَ»: (10) و روزی که آنان را با آنچه به جای خدا می‌پرستند، محشور می‌کند، پس می‌فرماید: «آیا شما این بندگان مرا به بیراهه کشاندید یا خود گمراه شدند؟»
در این آیه، سوم شخص (خدا) در دو جمله‌ی وابسته به اول شخص (من) تبدیل شده است.
به عقیده‌ی عبدالحلیم التفات انواع زیر را شامل می‌شود: (11)
1. تغییر شخص (دستوری؛ اول شخص، دوم شخص و سوم شخص)؛
2. تغییر عدد (دستوری؛ مفرد، مثنی و جمع)؛
3. تغییر مخاطب؛
4. تغییر زمان افعال؛
5. تغییر نشانه صرفی؛
6. استفاده از اسم به جای ضمیر.
مورد اول شایع‌ترین نوع التفات در قرآن است که خود مستلزم تحقیقی جداگانه است. سایر موارد فراتر از بحث این مقاله بوده و آنچه باعث می‌شود این طبقه‌بندی برای ما حائز اهمیت باشد وجود تغییر مخاطب در میان انواع التفات است. در عین حال، سه مقوله نخست التفات نتایج مفیدی برای این تحقیق در پی دارد. در ادامه و زمانی که انواع تغییر مخاطب را بررسی می‌کنیم، دو نوع نخست را تحت مقوله موازی مورد بحث و بررسی قرار خواهیم داد.
تغییر مخاطب «از آنجا که عطف از یک شخص به شخص دیگر است»، به حق شایسته نام التفات است. (12) به دلیل کاربرد بالای ضمیر دوم شخص «تو» (مفرد) یا «شما» (جمع) در قرآن «برای جذب مخاطب و حفظ پویایی (دینامیسم)»، این نوع از التفات حائز اهمیت بسیار است. (13) موریس تغییر مخاطب از تو (پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)) به شما (مردم) را تجسّم قرآنی Transubstansiation و به منزله دعوت مکرر از هر خواننده / قاری / شنونده برای کشف دوباره جوهر انسانی مشترک و نیز وحی مجدد می‌داند. (14) باری، تغییر مخاطب در قرآن همواره از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به مردم و بالعکس نیست بلکه گاهی این تغییر از شخصی یا اشخاصی به شخص یا اشخاص دیگر و یا از گروهی به گروه دیگر (مثلاً از مؤمنان به کفار) صورت می‌گیرد. از این رو ضرورت بازخوانی جدّی این مقوله در قرآن به شدّت احساس می‌شود به ویژه قرار باشد طی فرآیند ترجمه این تغییر مخاطب از زبانی به زبان دیگر منتقل شود. از سویی دیگر، همان‌طورکه پیشتر نیز توضیح دادیم، این نوع عطف قرآنی «که در متن قرآن بسیار پربسامد است، نشان بارزی از ماهیت شفاهی قرآن است». (15) اینکه قرآن نمونه‌ای از یک کلام شفاهی است البته چیزی از اهمیت آن به عنوان یک متن تأثیرگذار نمی‌کاهد؛ بلکه برعکس، به نظر می‌رسد خصایص شفاهی کلام وحی، همچون کاربرد قالب‌های خطابی و تغییر مخاطب، پویایی متن را افزایش و قدرت قرآن را در قالب متنی تقویت کرده است.
با توجه به اینکه برخلاف عربی، زبان انگلیسی تفاوتی میان دوم شخص مفرد، مثنی و جمع قائل نیست، آشکار است که وقتی از عربی به انگلیسی ترجمه می‌کنیم، تشخیص صحیح مخاطبان متعدد در یک آیه یا در چند آیه همجوار می‌تواند بسیار مهم باشد؛ طوری‌که بعضاً به رغم تلاش مترجمان در تفکیک «تو» و «شما»، این تغییر در اکثر ترجمه‌های انگلیسی محو شده است. (16) عبدالحلیم نیز با بیان همین دیدگاه می‌افزاید در ترجمه از عربی به انگلیسی «تغییر (مخاطب) ممکن است نادیده گرفته شود و اثر آن از دست برود». (17)
از آنچه تاکنون گفته شد می‌توان چنین نتیجه گرفت، که التفات به طور عام و تغییر مخاطب به طور خاص دارای کارکردهایی است که ضرورت توجه جدّی به این مقوله را می‌طلبد؛ و بازخوانی جدّی این مقوله در قرآن بسیار ضروری به نظر می‌رسد به ویژه وقتی طی فرآیند ترجمه این تغییر باید از زبانی به زبان دیگر منتقل شود.

پی‌نوشت‌ها

1. Abdel Haleem, M; Understanding the Qur"ān: Themes and Style; 1999; p.185.
2. Ibid; p.186.
3. Ibid.
4. بدرالدین زرکشی؛ البرهان فی علوم القرآن؛ ویرایش المرعشلی، الذهبی و الکردی؛ بیروت: دارالمعرفة، 1414 ه‍ ق؛ ج 3، ص 380.
5. جلال‌الدین سیوطی؛ الاتقان فی علوم القرآن؛ ج 2، ص 274.
6. بسیاری از موارد تغییر مخاطب که در این کتاب بررسی شده است، مانند آیه‌ی 12 سوره‌ی عنکبوت، با این شرط همخوانی ندارد.
7. کوثر: 1-2 (ترجمه‌ی فولادوند).
8. همان.
9. Abdel Haleem, M; Understanding the Qur"ān: Themes and Style; 1999; p.187.
10. فرقان: 17 (ترجمه‌ی فولاوند).
11. Ibid; p.188.
12. Abdel Haleem, M; Understanding the Qur"ān: Themes and Style; 1999; p.200.
13. Ibid; p.209.
14. Morris, J.W; Encountering the Qur"ān: Contexts and Approaches; 2007; p.86.
15. Mir, M; Language4; p.94.
16. Morris, J.W; Encountering the Qur"ān: Contexts and Approaches; 2007; p.86.
17. Abdel Haleem, M; Understanding the Qur"ān: Themes and Style; 1999; p.200.

منبع مقاله :
شاهسوندی، شهره و خانه‌زاد امید، تغییر مخاطب در قرآن (راهکارهای ترجمه)، قم: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی وابسته به دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، چاپ اول